الهام پاوهنژاد از جمله هنرمندانی است که در عرصههای مختلف هنری از جمله تئاتر، شعر و موسیقی به فعالیت مشغول است. او این روزها در نمایش «سیستم گرون هلم» به کارگردانی علیرضا کوشک جلالی در حال نقش آفرینی است.
پاوهنژاد با اشاره به متن این اثر گفت: «نمایشنامه آنقدر قدرتمند و بهروز است که میتوان مدتهای طولانی آن را اجرا کرد. در این اجرا با چهرهها و واکنشهای مختلفی از سوی آدمها روبهرو میشویم که نشان میدهد انسان معاصر برای تصاحب قدرت به هر راهی تمسک میجوید که به عبارتی کمتر از نزاع بقا در جنگل نیست. واقعیت اینست اگر از این جنس کار پشتیبانی و حمایت تبلیغاتی و تولیدی خوب بشود، میتواند یک سال اجرا برود.»
او با بیان اینکه نمایش «سیستم گرون هلم»، دومین همکاری او با علیرضا کوشک جلالی است، عنوان کرد: «پس از نمایش «خدای کشتار»، این دومینبار بود که با آقای جلالی کار میکردم، زبان و سلیقه ایشان را میشناختم. شاید تجربه «خدای کشتار» به این راحتی نبود و همه ما فشار بیشتری را تحمل میکردیم، اما در این نمایش، فشار کار بر اساس سیستم علیرضا برای من عجیب نبود. ساعت تمرین بیشتری داشتیم، نه روزهای کاری.»
پاوهنژاد افزود: «از ویژگیهای این کارگردان آنست که میداند چه میخواهد. جز مواردی که در ذهنش کلیدی است، دیکته نمیکند. به فرض میگوید نمیدانم، اما این نیست. بعد شما به عنوان بازیگر میتوانید 10 مدل دیگر اتود بزنید و بپرسید «این را میخواهی؟» و او دوباره میگوید «نه، این هم نیست. یک چیز دیگر». این ویژگی باعث میشود بازیگر بیشتر فکر بکند و موارد تازهای را در بازیاش به دست بیاورد. صادقانه بگویم، بازی شخصیت مرسدس برای من از سختترین نقشها بود، چون باید مرزی بین رئالیزم، که تماشاگر باور کند یک مرسدس وجود دارد تا لحظهای که میگوید من ماریا کالدرون هستم، را رعایت میکردم. باید این مرز را طوری بازی میکردیم که هم تماشاگر با تکتک شخصیتها همراه بشود و هم معمای قصه را تا پایان کشف نکند.»
او تئاتر باران را سالن مناسبی برای اجرا دانست و افزود: «این سالن را برای اجرا مناسبتر میدانم، چون بیشتر با تماشاگر نفسبهنفس هستیم. از طرفی انرژی اجرا که ضرباهنگ خیلی تندی دارد در بزرگیِ سالن هرز نمیرود و از سوی دیگر، تماشاگر ما خیلی خوب میتواند لحظهها را ببیند؛ تماشاگری که برای چندمینبار به تماشای کار میآید و دیگر درگیر قصه نیست، به خوبی میتواند نگاههای ظریف بین کاراکترها و روابط را متوجه بشود.»
این بازیگر سینما و تئاتر که در عرصههای دیگر هنری نیز فعال است، در مورد کتاب «هشتِ صبحِ هشتِ اسفند» توضیح داد: «این کتاب مجموعهای از دستنوشتههای من تحت عنوان شعر است. البته ادعایی ندارم، در استفاده از عناوین و اسامی احتیاط میکنم، اما در حقیقت شعرهای کوتاهی است. گرچه شاید بعضی صاحبنظران معتقد هستند ما اینجا هایکو نداریم، با این حال به نوعی از این جنس شعر تبعیت میکند. دوست ندارم پشت سر هم کار بکنم، طوری که انگار تولیدی دارم. زمانی که مجوز آلبوم شعرهای فروغ آمد، مجوز این مجموعه شعر هم پس از دو سال آمد که راستش را بخواهید، خودمان جلو چاپش را گرفتیم. این مجموعه را آقای پژمان سلطانی در انتشارات ویستار و نشر دریچه چاپ میکند. از ایشان خواهش کردم فعلاً کتاب را نگه دارد، چون به نظرم خیلی بد بود این هفته آلبوم فروغ پخش بشود و هفته بعد کتابم. هر دو آنها کار خلاقه است، فرقی ندارند. مثل بازیگری است که هر دقیقه روی صحنه باشد، من این را دوست ندارم. به عنوان تاکتیک دوست دارم مخاطب دنبالم باشد؛ به عبارتی دل تماشاگر برای من تنگ بشود.»
پاوهنژاد همچنین در مورد آلبوم فروغ خاطرنشان کرد: «ایده آلبوم فروغِ من به یک تحقیق دانشگاهی برمیگردد. در کلاسهایی که با زندهیاد استاد رضا سیدحسینی میگذراندیم، واحدی داشتیم با عنوان اصول نقد که قرار شد هر کدام از ما روی یک شاعر کار بکنیم؛ اشعارش را بخوانیم و نقد و بررسی کنیم. من فروغ را انتخاب کردم. از همان دوران وقتی آثار فروغ را خواندم، متوجه شدم شعرهای او به دلیل تجربهای که در صحنه دارد، به شدت ویژگی نمایشیشدن دارند. شعرهای فروغ خیلی فُرم مونولوگ و دیالوگگویی دارند.»
او ادامه داد: «پس از انقلاب، برای اولینبار من توانستم مجوز شعرهای فروغ را بگیرم و با دوستِ آهنگسازی وارد مذاکره شدم که کمتر از یک سال روی آنها کار کردیم و بعد، به مشکلِ سلیقهای خوردیم و کار متوقف شد. چند سالی وقفه افتاد بین این ماجرا تا آنکه در یک کارِ تئاتر با پیمان خازنی آشنا شدم. وقتی دیدیم چه نگاه نزدیکی به هم داریم، دوباره آن پروژه راه افتاد. در آن سالها پس از اینکه خبر مجوزگرفتنِ آلبوم من پخش شد و کارم ناکام ماند و من هم حاضر نشدم به هر قیمتی با پیشنهادات شرکتهای تولیدی این آلبوم را ارائه بدهم، دیگر فروغ از تابو درآمد و همکاران دیگرم این کار را انجام دادند. البته نگاه من در اجرا بسیار با شیوه خوانش آنها متفاوت بود و هست.»